یه مادری زل زده باز به قاب عکس پسرش
مثل همون لحظه ای که اب رو میریخت پشت سرش
از زیر قرآن رد می کرد دست گلشو
با یه بغض تو سینه اش میگفت حرف دلشو
پسرم میری جبهه دست مهدی باش
ابرمون پیش حضرت فاطمه شو
حالا سی ساله که چشمشو به در می دوزه
آب و جارو می کنه کوچه شونو هر روزه
پای عکس پسرش یه عمره که می سوزه
شهدا شرمنده ایم ، شهدا شرمنده ایم
تازه میشه آب و هوا تو هوای دهلاویه
تا نوحه هر سال منه غروبای طلائیه
تو دو کوهه میشه قلبو از دنیا برید
از هویزه باید طرح پروازو کشید
تو سکوت اروند کلی حرفه به خدا
گوشتو خوب وا کن میشه حرفاشو شنید
شهدا رفتن و ما تو مرز دنیا موندیم
چقدر قشنگه پر کشیدن ما که تنها موندیم
کاروون رفته و مثله هر دفعه جاموندیم
شهدا شرمنده ایم ، شهدا شرمنده ایم
هرکسی که تو زندگی دلشو داد به یه شهید
شک نکنید که خودشم اخر سر میشه شهید
عاشقایی که از تو سوریه پریدن
خیلیاشون اصلا خادمای شهیدن
دستشونو دادن به دستای شهدا
خودشونو هرطوری بود با لا کشیدن
آی رفیق اگه به فکر بهترین تقدیری
از خدا بخوا ایشالله اذنشو میگیری
زود به فکری کن اگه شهید نشی میمیری
شهدا شرمنده ایم ، شهدا شرمنده ایم