یا خدیجه ، ای همیشه یار احمد
ای به موج غصه ها ، غمخوار احمد
ای نگاهت باعث آرامش او
با تو بودن ، با تو ماندن خواهش او
وا غریبا ، وا غریبا ، وا غریبا
ای که هستی مادر زهرای اطهر
فخر تو بس ، گشته داماد تو حیدر
بین زن های پیمبر بی قرینی
تو برای شیعه ام المومنینی
وا غریبا ، وا غریبا ، وا غریبا
می وزد بوی پیمبر از تن تو
روز محشر دست ما و دامن تو
رشته ای از چادرت حبل المتین است
ای که دامادت امیر المومنین است
وا غریبا ، وا غریبا ، وا غریبا
شد محمد بعد تو تنهای تنها
در هجوم طعنه و زخم زبان ها
بعد تو آتش به جان حیدر افتاد
دختر تو بین دیوار و در افتاد
آتش کین می کشید از در زبانه
بازوی زهرا کجا و تازیانه
فاطمه جان ، فاطمه جان ، فاطمه جان