منم و شور تو و این دل سرگردانی
که اسیرت شده با جذر و مدی طوفانی
به سر تخت سلیمان به طلا نقش شده
هرکه افتاد به خاکتو کند سلطانی
علّت اوّل دیوانگی ماست حسین
عقل افتاده در این دام به سرگردانی
دام زنجیر نگردد دل دیوانه ی ما
شعله ای نیست که خاموش شود حیرانی
قبله ی چشم من و گوشه ی بین الحرمین
«تربت کرب و بلا باد به ما ارزانی»