این موی سفید من، این روی سیاه من
این نالهی العفو و این کوه گناه من
با آنکه همه عمرم، هرلحظه گنه کردم
بر عفو تو میباشد، هرلحظه نگاه من
عمریست که میبینم، دارند به هم الفت
لطف تو و عفو تو؛ اشک من و آه من
هم تیره شده روزم، هم بسته شده چشمم
هم خم شده پشت من، هم گم شده راه من
سرتابهقدم تشویش، مرگ از پی و گور از پیش
ای خالق من رحمی بر حال تباه من
باشد که تو بگشایی راهی به سویم، یا ربّ
فریاد که از هرسو، بسته شده راه من
من عبد گنهکارم، من مستحق نارم
من سخت گرفتارم؛ العفو اله من
از آتش خشم تو، باکم نبود هرگز
وقتی که بود یا ربّ، عفو تو پناه من
میثم! چه از این بهتر؛ با دوستی «حیدر»
بگذشت شب و روز و سال من و ماه من