آنکه با افلاکیان شاءن برابر داشته
هر قدم برداشته سوی خدا برداشته
فرش زیر پای او شد هر دو بال جبرئیل
آن زنی که خانه اش را ربنّا برداشته
گرچه دست ردّ زده بر خواستگارانش ولی
هر دو دست خسته اش بار گدا برداشته
سال ها از مشرکین مکّه طعنه خورده است
چونکه سنگ از پیش پای مصطفی برداشته
مصطفی که روزی اش معراج و اَوْ اَدنا شده
لقمه را از سفره او در حرا برداشته
ثروتش را داده بانو مادر زهرا شود
مِهریه از کوثر خیر النسا برداشته
بارها جارو به خاک خانه زهرا زده
خاک زر از خاک پای مرتضی برداشته
او گذشته از شترهایش که بعد سال ها
فتنه جنگ جمل را مجتبی برداشته
غصه من غصه مادر بزرگ زینب است
او که وقت رفتنش دست دعا برداشته
یک کفن از عرش آوردند چونکه دیده اند
شوهر او از سرِ شانه عبا برداشته
من بمیرم فاطمه داغ یتیمی دیده است
آنکه غم از چهره اهل کسا برداشته
وقت غسل فاطمه حیدر ولی آهی کشید
گفت ؛ زهرایم کجای کوچه تا برداشته
پشت این در صورت حوریه من سوخته
چادری که سوخت را از زیر پا برداشته