ما همنشین شدیم به افطار این و آن
چون غافلیم از تو؛ گرفتار این و آن
ما شکل روزهداریمان، فرق میکند
الگو گرفتهایم ز رفتار این و آن
تکلیفمان، اطاعت از سیرهی شماست
امّا شدیم تابع کردار این و آن
دلتنگ دیدن تو نگشتیم، درعوض
رفتیم عاشقانه به دیدار این و آن
کاری که خواستی تو، زمینش گذاشتیم
رفتیم با بهانه، پی کار این و آن
ما جای دستگیری و وا کردن گره
تفریحمان شده فقط آزار این و آن
شرط قبول هر عمل، اخلاص بود و ما
یکعدّه خیّریم در انظار این و آن
با معصیّت ز چشم تو افتاده درعوض
قیمت گرفتهایم به بازار این و آن
قرآن میان خانهی ما، خاک میخورد
دل دادهایم بسکه به گفتار این و آن
آقا! خلاصه، بندگی ما درست نیست
ما تکیه دادهایم به دیوار این و آن
اثبات کرده مادرتان؛ هرکسی نشد
یار امام خویش، شود بار این و آن
امّا قسم به چادر خاکی مادرت
ما دست ردّ زدیم به اصرار این و آن
هرکسکه شد غبار عبای ابوتراب
رو هم نمیکند سوی دربار این و آن
باید شبیه مادرتان لحظهی هجوم
سینه سپر کنیم به مسمار این و آن