ماییم همجوار تو؛ یا حضرت رضا
پروانهی مزار تو؛ یا حضرت رضا
چون ذرّه بر مدار تو؛ یا حضرت رضا
هرلحظه بیقرار تو؛ یا حضرت رضا
داریم زیر سایهات، آرامش بهشت
بیمعنی است در حرمت، خواهش بهشت
آقای من! سلام؛ غریب غریبها
درماندهایم و دلزدهایم از طبیبها
زخمی مشت واشدهی ناحبیبها
لبخند توست، پاسخ امَّن یجیبها
ای قبلهی همیشهی دست توسّلم
با تکیه بر نگاه تو، مست توکّلم
در شهر با دعای تو، باران گرفته است
مهر تو، سایه بر سر ایران گرفته است
هر دلشکسته، راه خراسان گرفته است
دلمرده بود زائرتان؛ جان گرفته است
اینجا گدای ساده، پرآوازه میشود
با هر زیارتی، نفسش تازه میشود
یادش به خیر! حال خوش بیگناهیم
حالا که روسیاه جهان تباهیم
از تو جدا نکرده مرا روسیاهیم
یادت، رفیق دورهی بیتکیهگاهیم
اذن ورود، اشک زلال است در حرم
رؤیای ناامّید، محال است در حرم
با هر بهانه، سمت حرم میکشانیم
از لطف همجواریتان، آسمانیم
مهرت چه نقشها زده بر زندگانیم
طی گشته پای آینههایت، جوانیم
این اشکهای داغ که فریاد بیصداست
با گونههای پنجره فولادت آشناست
زائر شدم دوباره، جلال امام را
از من گرفته اشک، مجال کلام را
آقا ببخش! سادگی این سلام را
میخواهم از تو وعدهی حسن ختام را
عمریست از هوای هیاهو بریدهام
از هرکه غیر «ضامن آهو» بریدهام