بر همه سلطانم امّا تکوتنهایم
از دل پر خونم، خونی شده لبهایم
درد میکشم امّا یاد غم زهرایم
بر خاک حجره، سر میگذارم
تنهای تنها ای خدا، جان میسپارم
جیگرم وای جیگرم
مادرم وای مادرم
بیا بالای سرم
پسرم وای پسرم
خون لبهای من، یادآور مادر شد
مادری که میسوخت در شعله و پرپر شد
شعله نسل اندر نسل، میراث کبوتر شد
مادر! رضا هم حاجتروا شد
حقّ بنیحیدر فقط با خون ادا شد
منم ای نور خدا
به رضای تو رضا
تا جوادم برسه
به کنارم تو بیا
پنجمین خورشید تابان حسینم من
ایندم آخر هم گریان حسینم من
کشتهی لبهای عطشان حسینم من
جدّ غریبم، زخمی و بیحال
لبتشنه، میزد دست و پا در بین گودال
همه گریان حسین
همه قربان حسین
همهجا شعلهور از
لب عطشان حسین