خاک را به آسمان میکند بدل؛ حسن
روزگار تلخ را میکند عسل؛ حسن
تا ابد هرآنچه حُسن، جزیی از محیط اوست
جمع مفردات حُسن، بوده از ازل حسن
هر حوالهای که شد خیر در بساط ما
روی گوشهای از آن حک شده «مِنالحسن»
شوق در لباس روح؛ روح در مسیر وحی
وصل در سریر عشق؛ عشق در عمل، حسن
نجل شیر کردگار؛ نخلی از ابوتراب
عرش را گرفته است تنگ در بغل، حسن
لافتی اگر که داشت ماجرای دوّمی
باز میرسید بر فاتح جمل، حسن
جنگ گُر گرفته از مختصرترین رجز
مختصرترین رجز، نعرهی «أناالحسن»
بر تمام عالمین، در حسین و زینبین
کیست آن که حجّت است؟ حضرت أجل، حسن