غروب جمعهها، که اشکا جاریه
تموم لحظههاش، که بیقراریه
کار دلم فقط، لحظهشماریه
آخه یکی بگه که این، چه روزگاریه؟
کجاست، پناه بیکسیِ ما؟
کجاست، همون غریب آشنا؟
کجاست، تو این شبا صاحبعزا؟
کجاست پناه ما؟
چی میشه این همه، «آقا بیا»ی ما
شاید نمیرسه، به تو صدای ما
تو سینه حبس شده، شاید دعای ما
آقا بیا دعایی کن، خودت برای ما
بیا، ببین که غرق آهم و...
بیا، ببین که بیپناهم و...
بیا، به روم نیار گناهمو
آقای مهربون
وقت جداییه، وقت وداع من
پیش منه هنوز، اون کهنه پیرهن
گفتی برام بیار، اون یادگاریو
که بوی مادرو میده، میشه برات کفن
نرو، امید آخر حرم
نرو، بدون تو کجا برم؟
نرو، که معجرم حسین من! بمونه رو سرم
«نرو حسین من حسین من»
خیمه پر از عزا، با رفتنش شده
هنگام غارت، پیراهنش شده
ای سینهی حسین، سنگین شدی چرا؟
که لحظهی جداییِ، سر از تنش شده
کجاست، سر بریدهی حسین؟
کجاست، قد خمیدهی حسین؟
کجاست، دل شکسته و بلا، کشیدهی حسین؟
«نرو حسین من حسین من»