نوحه‌سُرای حریم قدس تو هستی
مویه‌کنان‌اند انبیا و ملائک
مهدی صاحب‌زمان! یگانۀ هستی!
آجَرَکَ الله فِی مُصیبةِ جَدّک
پرچم سرخی به یاد جد تو در باد:
زلف به خون آشنای حضرت یحیی
گریه‌کنان حسین بوده و هستند:
آدم و موسی و مصطفی و مسیحا
رنج تو دید و ز دست رفت شکیبش
صبر جمیلت کجا و طاقت ایوب؟
داغ تو دید و گذشت از غم یوسف
موج سرشکت کجا و دیدۀ یعقوب؟
هرچه از آن ظهر داغدار شنیدیم
اشک تو فرموده بود و چشم تو دیده:
«هم سر از تن جدا و هم تن بی‌سر
هم رخ خونین و هم گلوی بریده»...
از پس آن عصر سوگوار، هماره
یکه‌سوار غروب‌های صحاری!
آه نه، آتش گرفته است دلت را
اشک نه، خون است از نگاه تو جاری
صبحِ ظهورت کجاست منتقم عصر؟!
عصر تو کی می‌رسد؟ که منتظرانیم
تشنۀ آن‌دم که لب ز آب ببندیم
زخمیِ آن‌دم که سر به پات فشانیم



مطالب مرتبط