بیا که لاله بریزیم زیرِ پایِ بهار
که از مسیر طراوت رسد صدایِ بهار
نسیم دستِ نوازش کشیده بر سر گل
به شوقِ خندۀ غنچه ترانه خوان بلبل
فضا ز عطر گلِ ناب نور لبریز است
نشاط سبزه و باغ و چمن طرب خیز است
زمین به سینۀ خود شور عاشقی دارد
ز آسمان مدینه شهاب می بارد
میان بیت ولایت چه شور و غوغایی است
تبسم گلِ زهرا عجب تماشایی است
به چشم سید سجاد حق شده ظاهر
که آمده ست به دنیا محمد باقر
به روی خلق در رحمت خدا شد باز
شده است ماه رجب با ولادتش آغاز
تولدش به همه عاشقان مبارک باد
بگو به مهدی صاحب زمان مبارک باد
ز عرش روح الامین مژدۀ سحر آورد
عروسِ حضرت ارباب گل پسر آورد
مهی که ماه رجب را به جلوه روشن کرد
مدینه را ز گل روی خویش گلشن کرد
همان که مُهرِ ولایش به سینه ها خورده
هم از حسین و هم از مجتبی نسب برده
_______________
امام پنجم و معصومِ هفتمین است او
فروغ دیدۀ مولایِ ساجدین است او
خدا به مصحفِ قرآن ستایشش کرده
و جابرش ز پیمبر سلام آورده
تمام علم خدا در کلام او جاریسیت
به غیر او به جهان باقرالعلومی نیست
به مکتبش زده زانو تمام علم و کمال
گرفته دینِ خداوند از او شکوه و جلال
الا که حب و ولایِ تو آبرویِ من است
سخن به وصفِ تو همواره گفتگویِ من است
تو که زفیض نگاهت به دل صفا دادی
به چشم جابر همیشه پا دادی
تو که ملائکه هم دل به حکم تو بستند
ز جام معرفتت عارفان همه مستند
تو که به خیمۀ علم و کمال قائمه ای
سلالۀ دو گلِ نازنینِ فاطمه ای
تو که به جمع پریشانِ عشق هم رازی
به کودکی شده ای با رقیه هم بازی
تو شاهدِ غم تاراجِ بوستان بودی
انیس گریۀ بر کربلاییان بودی
به خوردسالیِ خود دیده ای خزانیِ یاس
به رویِ نیزه تو دیدی سرِ عمو عباس
به درد و غصه شب و روزِ خویش سرکردی
کنارِ عمه تو با ساربان سفر کردی
الا حیاتِ دو عالم به سایۀ کرمت
دلم گرفته هوایِ مزارِ بی حرمت …