برسد گر که مژده ای ، ز تجلای فاطمه دل و جان زنده می شود ، به تولای فاطمه
نفسی گر رسد به کس ، ز نسیم عنایتش سر و جان هدیه میدهد(به مسیحای فاطمه)(2)
*****************************
ای یاس بهشت آیین ، عطر نَفَس یاسین خارم من و میگردم ، در طَرفِ گلستانت
تو دَمِ مسیحایی ، تو روح تولایی تو اُمِّ اَبیهایی ،(عالَم همه حیرانت)(2)
*****************************
از ازل شد وجود او ، مُتجلّی به نور حق همه ی آفرینش است ، به تمنّای فاطمه
هِلِه اِی ماه آسمان ، بِنِگَر تو به لا مکان که پِیمبر نشسته است ،(به تماشای فاطمه)(2)
*****************************
هستی به سجود آمد ، جنِت بوجود آمد وقتی که رسول الله ، زد بوسه به دستانت
مهریه ی تو آب است ، مِهر تو جهانتاب است ذرّات جهان دارند ،(سر در خط پیمانت)(2)
*****************************
قدمش قبله ی وجود ، کَرَمَش آبروی جود آسمان می برد سجود به مصلّای فاطمه
ز گذر گاه سرنوشت ، نشود راهیِ بهشت کسی از عاشقان مگر(پس از امضای فاطمه)(2)
*****************************
یا فاطمة الزّهرا ، دست ما و دامانت دل ما گره خورده ، به رشته ی احسانت
یا سیّدتی اُمّاه ، به دعای تو آیا دل ما شود آگاه ، ( ز یوسف کنعانت؟)(2)