دل شب آمدم سویت الهی
صدایت می زنم با روسیاهی
الهی یا الهی یا الهی
زهر جا رانده و آواره گشتم
همه بودند رفیق نیمه راهی
به غیر از تو ندارم بهرِ این دل
انیسی تکیه گاهی سر پناهی
به درگاهت به سجده سر به خاکم
غلام حلقه برگوشم توشاهی
جوانی را ز دست دادم دریغا
به حسرت می کشم ازسینه آهی
سراسر زندگانیم گذشته
به عصیان و گناه و در تباهی