خودم دیدم میان کوچه ها مادر زمین خوردی
تک و تنها شدی و بین یک لشکر زمین خوردی
ندارد شهر چشم دیدن ما را ولی مادر
میان هجمه این چشم ها با سر زمین خوردی
هنوز آنقدر ها نگذشته از هجران پیغمبر
که بین کوچه های شهر پیغمبر زمین خوردی
گهی دیوار و گه دست منو گاهی لباسم را
گرفتی و تقلا کردی و آخر زمین خوردی
سپه سالار حیدر یار حیدر یاور حیدر
غریب و بی کس و تنها و بی یاور زمین خوردی
چرا ای چشم کم سویی چرا ای سینه بی تابی
چرا ای دست می افتی چرا پیکر زمین خوردی
توان زانوان مرتضی برخیز از جایت
علی افتاد وقتی که تو پشت در زمین خوردی
میان شعله ها آهسته آهسته چکیدی و
شبیه اشک مظلومانه حیدر زمین خوردی
الهی قبر من خاکی شود مانند این چادر
خودم دیدم میان کوچه ها مادر زمین خوردی