قرار بود به ما فیضی از سحر بدهی
به قدر بال مگس اشک مختصر بدهی

ضمانتی است برای سلوک اهل سحر
اگر زمان مناجات چشم تر بدهی

میان شعله نشستن عروج پروانه است
مرا تو عاقبت از پای شمع..،پر بدهی

وصال عاشق و معشوق دردسر دارد
به دست و پات می افتم که دردسر بدهی

کجای شهرِ نفس گیر ندبه می خوانی؟
بناست گاه‌گداری به ما خبر بدهی

نشسته ام سر این کوچه..،گریه می خواهم
نشسته ام که به من اشک بیشتر بدهی

دل شکسته ی عُشّاق را ندیده بخر
چه می شود اگر این مرتبه ضرر بدهی

من آه می کشم آنقَدر تا که پاک شوم
اگر به آه جگر سوز من اثر بدهی

قسم به حضرت زهرا درست خواهم شد
به این خراب‌ترین مُهلتی اگر بدهی

شناسنامه ی من را بگیر از من تا
برای کرببلایی شدن،"گُذر" بدهی

به حقِ پاره‌جگرهای تشنه‌کام اُحُد
ببخش تا که به من فرصتی دگر بدهی

ندید حمزه‌ی خود را..،چگونه مُثلِه شد!
چطور خواهر مظلومه را خبر بدهی

امان ز قلب عقیله..،چه دید در گودال
تنی بدون سر و نیزه‌خورده و پامال



مطالب مرتبط

این خیمه به اون خیمه
این خیمه به اون خیمه

چهار شنبه, 24 شهریور 1400

پخش
دلشوره شیرین
دلشوره شیرین

شنبه, 03 مهر 1400

پخش
یه کنج از حرم بهم جا بده
یه کنج از حرم بهم جا بده

پنج شنبه, 05 اسفند 1400

پخش