بینِ کوچه هایِ مدینه،تنها و غریب افتادی
خاکی شد محاسِنَت آقاا،چون شَیبُ الخضیب افتادی
پیرمرده با عذاب ، نکِشیدِش
پشتِ مرکب با طناب ، نکِشیدِش
جون نداره با شتاب ، نکشیدِش
دیده هاش شد پُرِ آب ، نکِشیدِش
ذکرِ لبش لحظۀ آخر(حسین ای غریبِ مادر) 3
یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای ..
تو خونه پُر از آتیشِ،قلبِش اما جایِ دیگه ست
جایی که دِلش رو سوزوند،کربلا میونِ خیمه ست
با شتابِ تمام ، نبَریدِش
بینِ آتیشِ خیام ، نبَریدِش
تو کوچه هایِ شام ، نبَریدِش
یا تو مجلِسِ حرام ، نبَریدِش ....
گرچه زِغم بالُ پرش سوخت
به یادِ زینب جِگرش سوخت ...
یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای ..
بینِ هجره بویِ دودِ ، باحالِ بدم افتادم
تا دیوار و در رو دیدم ، یادِ مادرم افتادم
از تو کوچه میگذری ، وای مادر ...
غُصه داره حیدری، وای مادر ....
بینِ دیوارُ و دری ، وای مادر ...
داغِ تو بی پِسری ....وای مادر ...
دیگه شبِ آخرم اومد
بالا سرم مادر اومد ...
یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای ..