دوباره کینه ها انداخت آتش در دلِ کوچه
 به پا شد داغ سنگینی دوباره داخلِ کوچه
 
 مصیبت دیده و بگذار در حال خودش باشد
 دلِ من هم گرفته باز هم مثل دلِ کوچه
 
 همان دود و همان شعله! فقط با این تفاوت که
 دو دست پیرمردی بسته شد در منزلِ کوچه
 
 اگر بردند با پای برهنه علتش این بود
 که در تاریخ باشد ردّ حقّ و باطلِ کوچه
 
 کشیدند و چه محکم بر زمین خورد و زبانم لال
 به روی صورتش پاشیده شد آب و گِلِ کوچه
 
 محاسن گرد و خاکی، تازیانه، طعنه و تهمت
 جسارت های ِ کفرآلود می شد حاصلِ کوچه
 
 رئیس مذهب شیعه در آن اوجِ بلا حتی
 نظرها داشت با لطف و کرَم بر سائلِ کوچه
 
 میان گریه ها میگفت: وا أمّاه...یازهرا(س)
 همین ذکر پیاپی گفتنش شد قاتلِ کوچه
 
 عبایش رفت زیر سمّ مرکب گفت یاجدّاه
 به جز گودال، مقتل شد پس از این شاملِ کوچه!



مطالب مرتبط