نماز عشق شکسته نخوانده بودم وخواندم
قنوت ؛ بازوی بسته نخوانده بودم وخواندم
زنی زهاشمیان تاکنون اسیر نبودست
دعا به ناقه نشسته نخوانده بودم وخواندم
به دوش؛ جسم دودختر؛ نبرده بودم وبردم
زکینه سنگ زشامی ؛ نخورده بودم وخوردم
به قتلگه به من ودخترت چه شد؛ دیدی
که زنده زنده کنارت؛نمرده بودم ومردم
به شب ؛ میان بیابان؛نرفته بودم ورفتم
به جستجوی یتیمان؛ نرفته بودم ورفتم
نخقته بودم وخفتم؛به روی خشته خرابه
به کوفه گوشه ی زندان ؛نرفته بودم ورفتم
هزاررنگ پریده ؛ ندیده بودم ودیدم
شفق به ماه چکیده؛ندیده بودم ودیدم
ندیده بودم ودیدم محاسنت در خون
به داس؛ یاس بریده؛ندیده بودم ودیدم
به کوفه جای به زندان نکرده بودم وکردم
به شام؛ خانه به ویران نکرده بودم وکردم
نگفته بودی وگفتی اذان زمأذنه ی نی
به نیزه گوش به قرآن نکرده بودم وکردم