نام گل بردی و، بلبل گشت خاموش ای بلال!
مادر مظلومهی ما رفت از هوش، ای بلال
بوستان وحی را بیتالحزن کردی، بس ست
با اذان خود مکن ما را سیه پوش ای بلال!
دیر اگر خاموش گردی، زودتر گردد ز تو
مادر ما را چراغ عمر، خاموش ای بلال!
مادر ما بر اذانت گوش داد، اینک تو هم
بر صدای گریۀ زینب بده گوش، ای بلال!
مرگ پیغمبر، شکسته قامت ما را به هم
بار غم مگذار ما را بر سر دوش ای بلال!
غنچه، پرپر گشت و گل از دست رفت و باغ، سوخت
کرد حق باغبان، گلچین فراموش ای بلال
گرد غم بر روی ما بنشسته و دانسته ایم
خاک گیرد لالۀ ما را در آغوش، ای بلال!
تا زبان حال ما یکسر به نظم (میثم) است
اشک و خون از چشم اهل دل زند جوش، ای بلال