سلام الله، مولانا ! سلام الله ای رهبر
 سلام الله یا صادق، سلام ای حضرت جعفر
 چه شبهایی نمازت را بنی العباس بر هم زد
 و بُردت با جسارتها ، همانند پدر ، حیدر
 میان کوچه ها بهرت ، مجسم گشت غمهایی:
 همان ایام تاریکی، که آمد بعد پیغمبر
 گـَـهی یک ابر تاریکی، به اوج آسمان دیدی
 همان ابری که زد رعدی ، به رخسار گل ازهر
 گـَهی باران پر بغضی، ز اشک مجتبی دیدی
 که راه رجعت منزل ، نشان میداد بر مادر
 گـَه از فریاد بیجانی ، "خذینی فضّه" می آید
 "همانا کشته شد محسن"، که افتاده به رویش در
 و دَر گفتم به یاد آمد، حکایتهای آتش را
 که تفتیده کند میخی، و سوزد مو و هم معجر
 و باز از آتشم روضه، میان ذهن من جاری:
 غروب کربلا وقتی ، که از تل آمده خواهر
 خبیثی داد فرمانی ، که سوزاندن روا باشد
 و خیمه خیمه ها سوزد، و چوب و پرده خاکستر
 حسین آن غیرت حق بر، شکسته نیزه زد تکیه
 شعار راد مردی را، بیان فرمود بر کافر
 صدای "عمه جان عمه"، فضای دشت را پیچد
 و دخترها به گرد او ، مثال یاس و نیلوفر
 به یکسو جمع می سازد، زنان دل پریشان را
 ز یکسو میشود فکرِ ، نجات مردِ در بستر
 تپشهای دلش اما، "حسین بن علی" گوید
 هنوزش قلب زینب در میان مقتل دلبر
 ... چقدر اشکت روان گشته، وبی تابی بر این حرفم
 شوم خاموش یا مولا، نخوانم روضه ی دیگر
 همان تاریخ عاشورا ، همان عهد غدیر خم
 دعای حضرت ساجد، و ذکر منجی آخر
 اگر بر ما رسید اینک، یقین از "قال صادق" شد
 تو کوثر را شدی کوثر ، "و من شانئ ،هو الابتر"



مطالب مرتبط

خسته بود آقا
خسته بود آقا

یک شنبه, 26 دی 1400

پخش
من اصلا اومدم برات مریض بشم
من اصلا اومدم برات مریض بشم

چهار شنبه, 05 شهریور 1399

پخش
بابا ای لعنت به شامی ها
بابا ای لعنت به شامی ها

سه شنبه, 11 مرداد 1401

پخش