زهرا مرو تو را به جان حیدر
زهرا مرو تو را به جان حیدر
زهرا مرا شکسته پر کشیدن
غریب و خون جگر کشیدند
به پیش چشم پر زخونم
تو را چهل نفر کشیدن
تو را چهل نفر کشیدن
زهرا در آن کشاکش نفس گیر
دگر شدم ز جان خود سیر
همان دمی که زد مغیره
به بازویت غلاف شمشیر
به بازویت غلاف شمشیر
زهرا مرو تو را به جان حیدر
زهرا مرو تو را به جان حیدر
زهرا مرو تو را به جان حیدر
زهرا بهار من خزانت آمد
چه بر سر امانت آمد
به زیر دست و پا که بودی
صدای استخوانت آمد
صدای استخوانت آمد
صدای استخوانت آمد
زهرا مرو تو را به جان حیدر
زهرا مرو تو را به جان حیدر
زهرا مرو تو را به جان حیدر
زهرا دگر مزن سخن ز رفتن
مزن شراره بر دل من
شنیده ام زکوچه داری
هزارویک نشانه بر تن
هزارویک نشانه بر تن
هزارویک نشانه بر تن
زهرا چکیده خون به ابروی تو
ورم گرفته بازوی تو
به ضرب پای مرد جنگی
شده شکسته پهلوی تو
دیدم دوباره خواب کربلا رو
خواب علمدار شما رو
چو دیده ام ساقی بی دست
گرفته دست نوکرا رو
مولا دوای درد بی قراری
میخوام بیام برای یاری
اگر علمداری نداری
مدافع حرم که داری
مدافع حرم که داری
مدافع حرم که داری