تو های و هوی نیزه نگام به سوی نیزه

دیدم که خون از چشمات میریزه بر گلوی نیزه

دیدم سرت رو پیش چشمام زدن به روی نیزه

قدم قدم با نیزه یا سنگ زدن یا نیزه

خودم در آوردم از پهلوی زخمی چند تا نیزه

داره برای زخمات گریه می باره حتی نیزه

سر تو نور نیزه پیش تنور نیزه

منو میبردن از پیش پیکرت به زور نیزه

میخوام ببوسم پیشونیتو ولی چه دوره نیزه

گلوی شیرخواره کوچیکه چقدر قطوره نیزه

چه بی گذشته نیزه توی تو مشته نیزه

دارم میام دنبالت کوچه به کوچه پشت نیزه

سرت سر بازار افتاد و زینب و کشته نیزه

کمین نشسته نیزه راهتو بسته نیزه

توی ضریح سینت دیدم سنان شکسته نیزه

پیروهنی که مادر داده میفته دست نیزه

شلوغه دور گودال دیدم که رفتی از حال

چادر من هم مثل پیراهن تو میشه پا مال

عقیقتو که بردن حالا میرن سراغ خلخال

تو رو برت گردوندن

عمه جانم عمه جان قد کمانم

 

mohjat.net



مطالب مرتبط

دیوونه منم...
دیوونه منم...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
بسم رب النور نور کرب و بلا
بسم رب النور نور کرب و بلا

دو شنبه, 27 مرداد 1399

پخش
خونمون این طرفه
خونمون این طرفه

پنج شنبه, 03 بهمن 1398

پخش