میمنه مست حسن ، میسره مست حسن
فقط نَه پرچم و نیزه معرکه دست حسن
بنازم این علمو ، قدرت لَم یزلی
حکومت علوی و وزیر جنگ علی
میرود میدان حیدری دیگر
محشری دیگری ، صفدری دیگر
همچو مصحف ها پاره شد صف ها
سرنگون گشته خیبری دیگر
مانده به دامنشان لکه ی ننگ جمل
عدو نرفته زِ یادش صحنه ی جنگ جمل
علی کنار حسن ، حسن کنار علی
زلف حسن گره خورده به ذوالفقار علی
میرود میدان حیدری دیگر
روح همان روح و پیکری دیگر
فتنه خنثی شد ، کمرش تا شد
و نماند از وی اثری دیگر