باید برای از تو سرودن وضو گرفت
 یک گوشه ای نشست و به لب ذکر هو گرفت

با پای دل مسافر صحن عتیق شد
 آنجا ز دست ساقی کوثر سبو گرفت

ایوان طلا و پنجره فولاد و گنبد است
 عکسی که قاب چشم من از روبرو گرفت

چشمم که از فراق تو بی نور گشته بود
 وقتی که بر ضریح تو افتاد سو گرفت

دادم سلام و از تو جوابی رسیده است
 دل لذتی عجیب از این گفتگو گرفت

باز این گدای خسته و بی آبروی شهر
 از برکت زیارت تو آبرو گرفت

دل از کنار پنجره ها پا نمی شود
 مثل کبوتری که به بام تو خو گرفت

شمس الشموس عالم امکان جمال توست
 خورشید تا جمال تو را دید , رو گرفت

وقتی که گفته ای ” وانا من شروطها
 باید هزار نکته از آن , مو به مو گرفت

از هرچه بگذرم سخن دوست خوشتر است
 شعرم به سمت کرب و بلا سمت و سو گرفت

یا ایها الرئوف دلم را جلا بده
 عید آمده ست تذکره ی کربلا بده

 



مطالب مرتبط

هر چقدرم گریه کنم سیر نمیشم
هر چقدرم گریه کنم سیر نمیشم

شنبه, 08 مرداد 1401

پخش
بابا ای لعنت به شامی ها
بابا ای لعنت به شامی ها

سه شنبه, 11 مرداد 1401

پخش
من اصلا اومدم برات مریض بشم
من اصلا اومدم برات مریض بشم

چهار شنبه, 05 شهریور 1399

پخش