دلِ ویرانه اَم با دست تو تعمیر می خواهد
گنه ، عفوِ قصور و بخششِ تقصیر می خواهد
برای مدح و وصف تو ، قلم تطهیر می خواهد
کلامِ بی اثر ، از حضرتت تأثیر می خواهد
تو هستی جلوه ای اعلا ، ز نورِ "دعوتُ الحسنی"
مرا یک جلوه از رویت ، برَد تا "قوسِ اَو اَدنی"
رها کن "لَن تَرانی" را ، نمایان کن جمالت را
برای این دلِ حیران ، مهیا کن وصالت را
بنوشان بر قلوبِ تشنه ، آن جامِ حلالت را
نشان دِه باز بر ما ، گوشه هایی از کمالت را
بدونِ گوشه چشمی ، نشاید از شما گفتن
بدونِ دادنِ اِذنی ، نباید از شما گفتن
نگاه مستِ تو ما را خدایی می کند ، یعنی
طهورا جامِ تو دل را ولایی می کند ، یعنی
رضای قلب تو ما را رضایی می کند ، یعنی
جمالِ وجهِ تو حق را تداعی می کند ، یعنی
چو فردِ بی سر و پایی ، گدایی می کند از تو
به یُمنِ تو دو عالم را خدایی می کند از تو
ندارم من به کف جود و عطا ، اما شما داری
ندارم من به دل مهر و وفا ، اما شما داری
ندارم من به سر شور و نوا ، اما شما داری
ندارم من به کس لطف و سخا ، اما شما داری
نداری تو علی موسی الرضا ، من دارم ای آقا
ز تو مهرِ علیِ مرتضا ، من دارم ای آقا