پای برهنه آمدم از طور موسی
کوه گناهم ریخت ، وزن کاهم امشب
خورشید ، محو گنبد شمس الشموس است
از مشهدش تابیده نورِ ماهم امشب
هم سفرهء موسی بن جعفر پهن کردم
هم سائل مهمانسرای شاهم امشب
از قبل خلقت ، طبع من طبع گدا بود
ذکرم از اول یاعلی موسی الرضا بود
سائل نشسته بار ، پشت در بچیند
تقدیر او را ساقی کوثر بچیند
امشب رسیده فاطمه تا با عروسش
از شاخ طوبی میوهء نوبر بچیند
گر چه تصدق می کنند این خانواده
قسمت شده این سفره را مادر بچیند
رو کن دو دست خالی ات را پیش سلطان
تا بین آن ها کیسه های زر بچیند
حتی اگر آقا ز مردم خسته باشد
نشنیده ام باب الجوادش بسته باشد
اینجا برای قطره اقیانوس دارند
خدام ، دست خود پر طاووس دارند
افلاکیان با چلچراغ صحن هایش
در جادهء هفت آسمان فانوس دارند
بردار دردت را ببر دارالشفایش
بیمارهایش نوبت پابوس دارند
زائر خیالت جمع ! حتی بین مکه
حجاج کعبه ، میل شاه طوس دارند
دور ضریحش مست جام لاتخف باش
نزدیک ایوان طلا یاد نجف باش
از چاهِ چشمم گریه را بیرون کشیدند
از یا رضا ، یا ربنّا بیرون کشیدند
بعد دو رکعت روضه بالای سر او
روح مرا از زیر پا بیرون کشیدند
یک شب که خضر اینجا قدم میزد خودش دید
از خاک نعلینش طلا بیرون کشیدند
از پنجره فولاد او دلبسته هایش
هر اربعین کرب و بلا بیرون کشیدند
مُرده است هر کس بر رضا تردید دارد
حصن ولایش قلعهء توحید دارد
لب تشنه ها را تشنهء دریا شدن کن
پربسته ها را بیقرار پر زدن کن
حالا که سهمت دوری از اهل و عیال است
یادی هم از آن کشتهء دور از وطن کن
وقتی جوادت می رسد بالا سر تو
در وقت تدفین ، یاد شاه بی کفن کن
گل ها که می ریزند بر جسم تو یادِ
ده اسب که ، رفتند بر روی بدن کن
این روضهء سربسته را اینجا نگهدار
رزق محرم را برای ما نگهدار