خُرم دل آن کس که عزادار حسین است
از صدق و صفا خادم دربار حسین است
از آتش فرداى قیامت بود ایمن
آن دیده که امروز گهر بار حسین است
حاجى طلبد کعبه و ما کرب و بلا را
راه حرم دوست ز دربار حسین است
گر هست شما را هوس روضّه رضوان
ما را هوس دیدن رخسار حسین است
من از دل و جان عاشق آنم که به عالم
او عاشق و دلباخته و یار حسین است
بر تربت ما شمع و چراغى مفروزید
چون جلوه گر آنجا مه رخسار حسین است
در روز جزا چون ز لحد سر به در آرد
چشمم همه جا در پى دیدار حسین است
روشن بود این نکته که خورشید جهانتاب
یک ذرهاى از پرتو انوار حسین است
امروز که هست این همه آثار ز اسلام
از همت و جانسازى و ایثار حسین است
در باغ ادب گر چه عزیز است...
خارى است که روئیده ز گلزار حسین است