شرارم در فلک اشکم روانه، گرفتم در یم خون آشیانه
شهیم و شهیدان ناله ی دل؛ حسینم وای حسینم وای
زنم یک سو تمام خارها که از باغ گلم گیرم نشانه
الا ای سنگ ها با من بنالید؛ که از آهن کشد آتش زبانه!
که غیر از من نماز آورده بر جا؛ به جسم یار زیر تازیانه
حسین آرام جانم حسین روح و روانم