شام غریبان سحر ندارد؛ رقیه امشب پدر ندارد
در علقمه بین چه ها شد امشب؛ دست علمدار جدا شد امشب
چند اشک آید ز چشمم…
دود آتش از چه ره؛ در چشم خونبارم شده
جز دو چشمم هیچکس؛ آبی بر این آتش نریخته…
مردم چشمان من تنها وفا دارم شده
شب غریبان سحر ندارد؛ رقیه امشب پدر ندارد