در مشت خاک ریشه شمشاد میدود
همچون نسیم در قفس آزاد میدود
جسم مرا نگاه مکن، بیتو روح من،
آتش گرفتهایست که در باد میدود
ما را به سرزمین دگرگون خود ببر
آنجا که صید در پی صیاد میدود
آنجا که با عبور تو از روی قبرها
خون دوباره در رگ اجساد میدود
آنجا که کوچه کوچه خراسان شبیه رود
پای پیاده سمت سناباد میدود
میایستم کمی به تماشای کودکیم
دارد میان صحن گهرشاد میدود
گویا شفا گرفته کسی باز در حرم
عالم به سوی پنجره فولاد میدود
من آمدم تو نیز میآیی، به این امید
عمرم به سوی لحظه میعاد میدود