آخر بگو چه چاره کنم با غم فراق
 آهی ز حسرت است فقط همدم فراق
 با گریه کردن این دلم آرام می شود
 یعنی که اشک بود فقط مرهم فراق
 موی سپید تحفۀ هجران دلبر است
 یک عمر می شود سپری یک دم فراق
 حالِ دلم چو زلف تو پیچیده در هم است
 خسته شدم از این همه پیچ و خم فراق
 گفتم که چیست خونِ جگر گفت عاشقی
 اشک دل است در سحر ماتم فراق
 رنگ سیاه بیرق چشم انتظار هاست
 کعبه شده نمایشی از پرچم فراق
 ای حاجی همیشه بیابان نشین بیا
 بنشین شبی کنار من و زمزم فراق
 هجران به دام رنج و بلا می کِشد مرا
 آخر فراق کرببلا می کُشد مرا



مطالب مرتبط

آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده
آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده

پنج شنبه, 02 تیر 1401

پخش
حسن مولا
حسن مولا

پنج شنبه, 13 مرداد 1401

پخش
بقیع و باید مثل عرش کنن
بقیع و باید مثل عرش کنن

پنج شنبه, 13 مرداد 1401

پخش