ای روی دل افروزت آیینه زیبایی
ای عشق جهان سوزت سرمایه شیدایی
ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس
سقا و علمداری شمع شهدا عباس
رخسار بدیع تو دیباچه نیکویی
اخلاق شریف تو مجموعه زیبایی
دام دل مشتاقان زلفت به دل آویزی
سرو چمن گیتی قدت به دل آرایی
گر سرو تو را گویم ز این گفته خجل گردم
کی سرو کسی دیده با این همه رعنایی
ای مِهر سپهر حُسن ای ماه بنی هاشم
کی ماه کند هرگز با روی تو همتایی
در سوگ تو می گِریَم ای یار و از درد تو می نالم
داغ تو به دل دارم چون لاله صحرایی
در عقل نمی گنجد این نکته که در عالم
لب تشنه مانَد با مَنسَب سقایی
در وهم نمی آید کز بهر خدا مردی
از خصم بجوید کین در عین توانایی
تا گشت جدا دستت در راه رضای او
چون دست خدایی یافت بالایی و والایی
شد چشم فلک خیره شد عقل ملک حیران
تا در تو پدید آمد آن صبر و شکیبایی
بیرون شدی از دریا با کام و دهان خشک
آتش به دل دریاست از آن دل دریایی
تا گشت دو تا از درد آن قامت دل جویت
نام تو علم گردد در عالم یکتایی
در پیش امام خود بودی چو کم این بنده
با حشمت سلطانی با شوکت مولایی
از حسرت داغ تو در دامن خود هر شب
ریزد چو سرشک انجم این گنبد مینایی
گر جذبه مسکین را در اشک نگیری دست
سر بر نکند اینجا از غایت رسوایی
mohjat.net