از زهر کینه،دارم میسوزم
مادر بیا ببین،تو حال و روزم
شد قاتل من،از کینه همسر
مادر بیا ببین،حالم رو مضطر
نفس من افتاد به شماره
میسوزم و قلبم شده پاره
داره میریزه از دهن من
روی حیاط حجره ستاره
نداره ام فضل وفا،واویلتا واویلتا
بهم میخنده بی حیا،واویلتا واویلتا
طعنه شنیدم،من از کنیزا
مادر بیا ببین،افتادم از پا
مثه یه مرغی،بالم شکسته
مادر بیا ببین،حالم رو خسته
شده خونه ی من قتلگاهم
بی کس و غریب و بی پناهم
جون میدم و از زمونه سیرم
بیا مادرم که چشم به راهم
منم سلاله ی رضا،واویلتا واویلتا
میسوزم از زهر جفا،واویلتا واویلتا
آتیش گرفت از،زهر جگر من
اما نرفت روی،نیزه سر من
بودم روی با،م خونه سه شب
اما نشد تنم،پامال مرکب
به بدن من نشد جسارت
انگشتر من نرفت به غارت
زیر نور مستقیم خورشید
ازم کفترا کردن حفاظت
منم سلاله ی رضا،واویلتا واویلتا
شد کاظمینم کربلا،واویلتا واویلتا