تو لحظه های آخر وقتی دارم میمیرم
ترسم اینه که مزد نوکریمو نگیرم
ترسم اینه دم مرگ چشم انتظار بشینم
تنها باشم آقاجون روی تورو نبینم
وصیتی نوشتم درد و دلایی داشتم
تموم که شد تو جیب پیرهن سیاهم گذاشتم
سفارشارو کردم تا که همه بدونن
پیش جنازه ی من روضه هاتو بخونن
گفتم رو پیکر من یه قطره آب نریزید
واللهِ راضی نیستم توی کفن نپیچید
منی که عمری خوندم آقام کفن نداره
خیلی بده برا من کسی کفن بیاره
سه روزی پیکرم رو رها کنید تو آفتاب
روی لبم بذارید تربت پاک ارباب
سنگ مزار نمیخوام ، قبر گرون نمیخوام
واسه نشونه داشتن یه سایه بون نمیخوام
فقط بالای قبرم یه شاخه یاس بکارید
پرچم یا رقیه بالا سرم بذارید
گاهی شبای جمعه بیاید سر مزارم
روضه برام بخونید وقتی میاید کنارم
سنگ مزار نمیخوام ، قبر گرون نمیخوام
واسه نشونه داشتن یه سایه بون نمیخوام
فقط بالای قبرم یه شاخه یاس بکارید
پرچم یا اباالفضل بالا سرم بذارید