نسیم در بدرم، گرد راه آوردم
زشب سیاه ترم رو به ماه آوردم
نبود دسته گلم تا به دست، برگیرم
در این حرم عوض گل گناه آوردم
به دل شکستگی ام گر شهود می طلبی
دو چشمه اشگ برایت گواه آوردم
گناه کارم و رو کرده ام به دار الزّهد
سفید مویم و روی سیاه آوردم
زآتش گنهم آب دیده خشکیده
زفقر اشگ در این خانه آه آوردم
هزار در به رویم باز بود و کردم ناز
نیاز خویش در این بارگاه آوردم
به نامه ی سیهم خطّ قرمزی بکشید
که بر رئوف رئوفان پناه آوردم
خدا کند که مرا هم سگی حساب کند
که رو به کوی رضا گاه گاه آوردم
سرشک خجلت و طومار جرم عمرم را
حضور مظهر عفو اله آوردم
رواست تا بنویسی به نخل خود «میثم»
که از بهشت ولایت گیاه آوردم