آرام تر غلام چرا خنده میکنی
لبخند را ز فاطمه شرمنده میکنی
آه ای کنیز کل نکش اینقدر پشت در
ناخن به زخم دل نکش اینقدر پشت در
این زن که دست جعده هم از پشت بسته است
مرگ امام را به تماشا نشسته است
رقاصه ای که کینه ی او گر گرفته بود
جان دادن مرا به تمسخر گرفته بود