خون می رود به صفحه که املا کنم تو را
نامت بزرگ گشت نشد جا کنم تو را
.
یاغی نی اَم ترحمی ای پادشاه حُسن
گردن کشیده ام که تماشا کنم تو را
.
آب از سرم گذشته ، عصایی بزن به آب
یک دم بیا که حضرت موسی کنم تو را
.
در راه کعبه خرج سفر در خطر فتاد
دل می رود ز دست که پیدا کنم تو را
.
خون مرا بگیر به گردن ، مرا بکش
تا زیر تیغ ؛ سجده ی اعلی کنم تو را
.
کنجی برای خلوت شب های من بده
تا گریه ای به وسعت صحرا کنم تو را
.
بر مردگان کوی تو باید دخیل بست
یعنی قیاس کی به مسیحا کنم تو را
.
بندم بزن که چینی عمرم شکسته است
جامم بده که ساقی دل ها کنم تو را
.
از روزگار خیر ندیدم بدون تو
خیرات ، جان خویش چو حلوا کنم تو را
.
سنگینی غمت به تغافل مرا فکند
لعنت به من اگر ز سرم وا کنم تو را