لطفا حداقل دو حرف را وارد کنید ...
زمینه | جانم به لب رسید ز آه تو یاعلی
زمینه | جانم به لب رسید ز آه تو یاعلی

شنبه، 20 بهمن 1397 - حاج محمود کریمی - شهادت حضرت زهرا|رایه العباس(ع)|97 مدت زمان:06:38

دانلود مداحی ها و نوحه های حاج محمود کریمی با لینک مستقیم دانلود همراه با متن نوحه و متن مداحی

نیمه جان علی، جوان علی
گل نیلوفر کمال علی

سخنی، حرفی هم زبان علی
بمان به جان علی

رو نگیر از من این قدر زهرا
پشت من نیست تکه گاه بمان…

همدمی غیر چاه نیست بمان…
دور حیدر سپاه نیست بمان…

خانه ام رو به راه نیست بمان…
یا بمان یا مرا ببر زهرا

با من خسته خوب تا کردی
پای تابوت خود دعا کردی

طلب مرگ از خدا کردی
کفنت را چرا سوا کردی؟؟!
به دلم میزنی شرر زهرا

این سخن وِرد زبان ها افتاد
دیدی آخر علی از پا افتاد

روز خود را چگونه شب کردی؟!
بیشتر شده ورم بازو
دردسر شده ورم ابرو
مدتی شده که نخوابیدی
نه به این پهلو، نه به اون پهلو

لعن حَمالَتَ الهَطَب کردی
روز خود را چگونه شب کردی؟!

دخترت سوخت بس که تب کردی
همسرت را که جان به لب کردی
آنقدر گفتی از سفر زهرا

غم گرفتی و حرف غم نزدی
تا سحر سوختی و دم نزدی

شانه بر موی دخترم نزدی
حرفی از زخم سینه ام نزدی

با تو بد کرد میخ در
با مدینه تو بی حساب شدی

خانه به خانه اش عذاب شدی
چقدر رو زدی؟!!، جواب شدی

سر من از خجالت آب شدی…
جلوی مردم گذر زهرا

به کدوم غم ها گریه کنم علی
من که سر خم نیاورم به دو کُون

گردنم زیر بار منت اوست
من که یادم نرفته چین خوردی

جلوی دخترت زمین خوردی
هم کشیده، از آن لهین خوردی

هم به دیوار با جبین خوردی
که علی را شبی سپر زهرا

با چه وضعیتی رسیدی تو
وسط کوچه می دویدی تو

شال من را که میکشیدی تو
چقدر ناسزا شنیدی تو

وسط آن چهل نفر تو
بعد کوچه پرت ز کار افتاد

به روی بازویت شیار افتاد
تا ز گوش تو گوشوار افتاد

لرزه بر جان ذوالفقار افتاد
حیف دست من باز بود اگر زهرا

کاش دست دعا بلند کنی
طلب دوری از گزند کنی

خانه را گرم و دل پسند کنی
باز با من بگو بخند کنی…
با من زارِ خون جگر زهرا

ببین میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان

چه کم دارد این زندگانی بمان
ببین راه دارد بمانی بمان

تو بمان گریه ی حسن با من
کفن طفل بی کفن با من

گفتی از هر دری سخن با من
حرف تابوت را نزن با من
طاقتم کم شده دگر زهرا

صحبت حنجر حسینت شد
حرف انشگتر حسینت شد

هر چه که شد سرِ حسینت شد
آخرش نوبت خواهر حسینت شد

به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلو تر بود دیر رسیدم من

سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تورو بردن دیر رسیدم من

عزیز خواهر غریب مادر

یه گوشه ی گودال مادر و دیدم من
که رفته بود از حال دیر رسیدم من

صدا زدی من رو خودم شنیدم من
صدای رگهات بود دیر رسیدم من