تعجیل در مسابقه کردند کوفیان
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
حنجر شد از سه شعبه مشبّک ضریح شد
بخشید جان به حرمله از بس مسیح شد
مجذوب بود دل به دعاهای ناب زد
این تشنه، بی گدار در این جا به آب زد
پر جوش شد ز لاله، کران تا کران دشت
خاموش شد صدای چکاوک میان دشت
لبخند می زد و ز پدر اشک می گرفت
این روضه خوان ما چقدر اشک می گرفت