می زنم تا به جام کوثر دست
می برد فیض صد برابر دست
بُرده مولا به کار محشر دست
نیست بالای دست حیدر دست
اسم اعظم که شرح مستند است
ذکر یا مرتضی علی مدد است
پای درسش در عالم بالا
آمده خضر و یونس و عیسی
رفته تا قاب قَوْس اَوْ اَدْنا
با توسل به حضرت زهرا
عالمی را کشیده در عینش
با نخ وصله های نعلینش
او که افلاک را تصرف کرد
وقت تفریح ، خلقِ یوسف کرد
پیش احمد ، کمی توقف کرد
سیب معراج را تعارف کرد
عشق از اول ، چنین تناوب داشت
فاطمه بر علی تعصب داشت
این تجلّی که منجلی نشده ...
بی خود و بی جهت علی نشده
باید این دُرّ صیقلی نشده ...
یک خدا می شده ولی نشده
عرشیان مست هر نماز شبش
حجرالاسود است خال لبش
تشنه بودم ، شراب و ساغر داد
دست من را به دست قنبر داد
خانه اش را برای نوکر داد
دل من را سوی نجف پر داد
دلبری می کند بر آن درگاه
پرچم یاعلی ولی الله
منم آن سائلی که بین کویر
خورده راهش به انتهای مسیر
وقت بیعت شده کنار غدیر
دست من را گرفته حبّ امیر
چون شبی با دعای خود ، زهرا
به جناب علی سپرده مرا