رو سرت ریختن یک لشکرو سوزوندن قلب پیغمبرو
با پا برگردوندن پیکرو وای حسین
نیزه با بغض حیدر زدن با تیر و سنگ و خنجر زدن
گریه میکردن بیشتر زدن وای حسین
چقدر نامرد ریخته رو سرت
تو شلوغی گودال گم شد پیکرت
چقدر شمشیر چقدر خنجر
چقدر تیر و نیزه روی یک پیکر
ای حسین جانم
****
دیدی چشمای گریونمو زخماتو دادی نشونمو
روی تل گرفتی جونمو وای حسین
دیدم افتادی از صدر زینب دیدم میلرزه عرش برین
میکوبی پا رو خاک زمین وای حسین
از عطش رفتی چند دفعه از حال
زیر و رو شد بدنت ته این گودال
از خدا دیگه مرگمو میخوام
پا رو صورتت گذاشتن جلوی چشمام
ای حسین جانم
****
نصف روز بی چارم کردن و دزدیدن زندگی منو
عبا عمامه پیراهنو وای حسین
بردن از گوشا گوشواره رو آواره کردن یک مادرو
غارت کردن تا گهواره رو وای حسین
بی کفن موندی تن صد پاره
دنبال سر رو نی شدم آواره
طعنه و دشنام دلمو آزرد
دشمنت خواهرتو به اسارت برد
ای حسین جانم
mohjat.net