خودم نیامده ام محضرش خودش آورد
مرا به پیش خودش جذبه ی نگار کشید
منی که آه نگفتم برای هیچ کسی
همینکه نام تو آمد دلم هوار کشید
حلال کن که اسیر نگاه تو نشدم
گنه برای دلم نقشه ی فرار کشید
درود بر پدرم کز همان طفولیتم
برای روضه ات از من همیشه کار کشید
برای آنکه منم عاقبت بخیر شوم
مرا به دست تو داد و خودش کنار کشید
درون آتش دوزخ نسوزد آن نوکر
که روی سینه ز داغ تو یادگار کشید
فراق کرب و بلایت خودش مرا کشته
به روی کشته نباید که ذوالفقار کشید
خدا کند که منم اربعین حرم باشم
دلم شکسته شد از بس که انتظار کشید