فدای آن که جنت را کلید است
غلام رو سیاهش رو سفید است
شهیدان نگاهش را ببینید
زهیر است بریر است سعید است
راویی بنویس و بگو
از جاه و جلال حسین
وهب و نور حق دراتحاد است
مسیح فاطمه راس جهاد است
سرش را مادرش پس داد و فرمود
که عاشق پس نگیرد هر چه داده است
قبل از میدان رفتنش گفته مادر با وهب
راضی نشوم تا شبی در خون غلتان یا وهب