من نمیدانم کجایی
در مسیر کربلایی
کوفه برگشته به عهد
بی وفایی
خورده پیشانی کوفه مهر نامردی
ای که اهل بیت را همراهت آوردی
کاش برگردی
درمیان کوچهها/ای حسین جان
ماندهام بی آشنا/ای حسین جان
جان من کوفه نیا/ای حسین جان
2
بغض غربت در گلویم
بسته شد درها به رویم
آخر از این بی حیایی
چه بگویم
در دل من جمع گشته غربت عالم
بیقرار از غصه زنها و اطفالم
فکر گودالم
ای عزیز مصطفی/ای حسین جان
یا ذبیحا بالقفا/ای حسین جان
جان من کوفه نیا/ای حسین جان
3
بر سر دارالعماره
قلبم از غم پاره پاره
نازک است آخر گلوی
شیرخواره
سنگهای کوفه شد آماده از بهرم
می روم اما دم آخر در این شهرم
فکر نامحرم
آتش است و خیمهها/ای حسین جان
دست های بی حیا/ای حسین جان
جان من کوفه نیا/ای حسین جان