دست و پا که میزنی حسین
هی خودم رو میزنم برات
زیر چکمه های شمریُ
بوی خون گرفته قتلگات
کهنه خنجرش رو میکِشه
روبروی من روی رگات
اومدم تو قتلگاه ولی
میزنن منو جلو چشات
آه چه ها نکردن
پیش نگاه من حسین حیا نکردن
سرُ بریدن
تنِ پر از خونتو هر طرف کشیدن
قیامتی شد
چقدر نصیب قاتلت غنیمتی شد
mohjat.net