شاید امسال به این بادیه باران برود
شاید امسال به این دشت، بهاران برود
شاید امسال خدا را تو چه دیدی، شاید
یوسف گمشده اینبار به کنعان برود
مسلم ای کاش قیامش به ثمر بنشیند
کوفه ای کاش دلش بر سر پیمان برود
شاید امسال حسین از سفر کربوبلا
منصرف گردد و شاید به خراسان برود
شاید امسال کسی آب نبندد به کسی
یا اگر بست، از این کرده پشیمان برود
شاید امسال علیاصغر آغوش حسین
سوی گهوارهی خود با لب خندان برود
شاید امسال حبیب و وهب و جون و زهیر
نگذارند که آتش سوی طفلان برود
شاید امسال نه از گوش کسی خون آید
و نه در پای کسی خار مغیلان برود
خیزران شرم کند از همه شاید امسال
چه رسد اینکه بسوی لب و دندان برود
باید امسال به خونخواهی او برخیزم
چون بنا نیست که این قصه به پایان برود
"مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز"
مصلحت نیست که این درد به درمان برود
قصه این است که پیروزی خون بر شمشیر
شهر در شهر و خیابان به خیابان برود
سورهی کهف چرا بر سر نی خوانده شود؟
در دل خلق اگر سورهی انسان برود