خسته شدی از خواهرت
نگاهی کن به اشکای دخترت
میکشنت اما فقط این نیست
سرت رو میبرن جلوی مادرت
میبینم اون روز رو که داد میزنم
این بی پناه رو نزنید که خواهرش منم
سرت غنیمته خولی مست میشه
پیراهنت میون لشکر دست به دست میشه
چه قدر تو صحرا خار میبینم
هوا رو انگار تار میبینم
این جا فراقه یار میبینم
حق تو رو چه خوب ادا میکنن
میمونی میبینی چهها میکنن
منو جدا میکنن از تو قبول
سرت رو از تنت جدا میکنن
من خوندم از چشات
تو از چشه ترم