هوای مسجد کوفه که عطر تربت داشت
به احترام علی بین کوفه حرمت داشت
هنوز خون علی روی سجدگاهش بود
هنوز مسجد کوفه پر از نگاهش بود
که روی منبر آن نور می نشست و صفا
خطابه هاش همه حرف حق ذات خدا
شکست فتنه و ظلمت حریم منبر را
گرفت راه خوش و مستقیم منبر را
به روی منبر کوفه نشسته ابن زیاد
خداش نگذرد و لعنت خدایش باد
که ای معاشر کوفه منم رسول یزید
که حکم کرده بیایم به کوفهی تردید
حسین کیست به جز درد سر برای شما
حسین کیست به جز اختلاف های شما
شما که لایق یک زندگیه بی دردید
چرا به دور حسین رسول می گردید