امشب برایت دخترت مرثیه می خواند
آزرده شد روحم همانند تو بابا من آنکه
سرش هی از نوک نی هی تند
آنکه کنار نیزه ات افتاده
ماه کبود من بیا تا صبح بشماریم تو بیشتر از شمر سیلی خورده ایی یا من ؟
قصه ناقه و آن نیمه شب یادت هست
به زمین خوردمو دیدم کمرم زخم شده
ضجر هم مثل مغیره چقدر هم بد میزد